در جهان امروز و با گسترش فضای مجازی، اطلاعات و تولیدات محتوایی بهطور گستردهای به مخاطبان ارائه میشود. به طوری که انسان خود را در برابر خیل بیشماری از اطلاعات متفاوت میبیند، نکتهی کلیدی اینجاست که فرد باید اطلاعات و محتوای سودمند را از غیر آن تمیز قرار دهد.
این پروسهی انتخاب، به عهدهی مغز است؛ مغز برمبنای نیازش، بواسطهی فرایندی به نام “توجه انتخابی” اطلاعات مفید را گزینش میکند. توجه پروسهای دشوار است، به سختی حاصل میشود و با کوچکترین عاملی هم ممکن است از بین برود لذا حفظ توجه کسبشده نیز به خودی خود فرآیندی دشوار است.
در مقولهی “اقتصاد توجه“ نیز به این عامل پرداخته شده است؛ میزان اطلاعات (به عبارت بهتر محصولات) عرضه شده زیاد و در برابر آن، میزان آنچه که انسان با عامل توجه کسب میکند، بسیار کم و شکننده است.
لذا صاحبان مشاغل و اقتصاددانان طی سالهای اخیر به این مهم علاقه و دقت نظر ویژهای داشتهاند؛ کسب توجه مشتریان .
به این صورت که محصول باید در دید مشتری باشد و وی باید به آن توجه کند؛ توجهی که همانطور که ذکر شد بسیار آسیبپذیر است.
این گرفتنِ توجهِ مشتری با رسانه و تبلیغات ارتباط مستقیم دارد؛ تجار با استفاده از این عوامل در تلاش برای کسب توجه مشتریان هستند.
نمونهی بارز این مدل از اقتصاد را در بیتکوین میتوان یافت؛ بیان تعریفی گنگ و نامفهوم برای مخاطب در ابتدا و سپس ورود رسانهها و پرداخت به موضوع و در نهایت ورود افراد مشهور به ماجرا؛ به همین سادگی.
البته باید موکداً به این نکته اشاره کرد که با کسب توجه مخاطب و مشتریان فرآیند دیگری آغاز میشود که “حفظ توجه مشتری” نام دارد؛ توجهی که به سختی حاصل شده، باید ماندگار باشد، لذا شرکتها و صاحبان مشاغل لازم است با ایدههای نو تر، این “توجه کسب شده” را حفظ کرده و با رقبایی که مترصد از بین بردن این توجه هستند مقابله کنند.
هربرت سیمون تقریبا اولین کسی بود که اقتصاد توجه را هدف گرفت. او در سال 1969 چنین نوشت :
هنگامی که درباره دنیای غنی از اطلاعات سخن می گوییم، می توان در مقام مقایسه انتظار داشت که غنای اطلاعات به معنای کمبود چیز دیگری باشد. کمبود آنچه این اطلاعات از آن را مصرف می کند. اطلاعات توجه دریافت کنندگان آن را مصرف می کند. غنای اطلاعات باعث فقر توجه می شود و اختصاص اثربخش توجه به چیزی که میخواهیم، آن هم در میان انبوه منابع اطلاعاتی ، به یک ضرورت تبدیل می شود.